قاتلی در مقابل دیگری / پارت ۲۵
پارت #۲۵
همه جا تاریک بود ... تا چشم کار میکرد سیاهی ...
این تاریکی عادت همیشگی خانواده [تئولون] بود .
پدر خانواده آقای تئلون قبلا در ارتش بود و بعد از بازنشستگی همیشه رفتاری خشک و خشونت آمیز داشت .
مادر خانواده هم در مدتی که آقای تئولون به خاطر کارش خونه نبود درگیر مواد مخدر شده بود و بارها تلاش کرده بود فرزندانشان را بُکشه .
قایم موشک تنها بازی بچه های خانواده تئولون شده بود چون همیشه شب ها مادرشون با یک چاقو سراغ آنها میومد و بچه ها چاره ای جز مخفی شدن نداشتن .
بعد از بازنشستگی پدر خانواده اوضاع حتی بدتر هم شد و داخل خونه همیشه جنگ و درگیری بود .
اکثر اوقات دختر کوچک خانواده پیش تنها برادرش میرفت و یه جورایی برادر بزرگترش همیشه ازش محافظت میکرد .
پسر بزرگ خانواده [مورو] نام داشت که همیشه مواظب خواهر کوچکتر و آسیب پذیرش بود اگرچه گذر زمان تغیرش داد ، مورو در کودکی پسر بچه ای بی خطر بود اما در طول زمان بزرگتر تر شد ، مورو از کودکی اندامی درشت داشت و زمانی که نوجوان شد هیکلی عضلانی و به شدت درشت داشت و از اونجایی که زیر دست پدر و مادری بدون ثبات روانی بزرگ شده بود حتی از پدرش پرخاشگر تر بود .
بدن عضلانی ، چشمان مشکی ، کلهی تاس ، خالکوبی های مختلف روی دستانش ، پوستی که در آفتاب سوخته بود و رنگ تیره ای داشت ، این مورو بود .
مورو اگرچه در جوانی پسری خطرناک و پرخاشگر بود اما اخلاقش هیچوقت با خواهر کوچکترش تغیر نکرد اون در حدی خواهرش را دوست داشت که اسمش را روی کمرش خالکوبی کرده . دقیقا بالای کمر مورو یک خالکوبی بزرگ بود اسم خواهرش که نوشته بود :
[(نامورو)]
مورو بعد از یک درگیری خیابانی و چاقو زدن به چندین نوجوان دیگر به زندان افتاد .
پدرشان هم طی یک دعوای خانگی مادرشان را به قتل رساند اما در دادگاه ثابت نشد و به کمک نفوذ پدرش که یک ارتشی سابق بود مرگ مادرشان کاملا صحنه سازی شد و پدرشان از قتل مادر خانواده قصر در رفت.
اما اگه یادتون باشه پدر خانواده هم سرنوشت خوبی نداشت و یه روزی نامورو بلاخره جلوی پدرش ایستاد و اتفاقی پدرش رو کشت .
زمان حال:
نامورو نه مادری داره نه پدری و حتی نه برداری ، خودش تنهاست ، بدون هیچ متحدی ، بدون هیچ احساسی ، با صورتی پر از زخم بدون زیبایی اش ،
نامورو کاملا تنهاست .
ادامه دارد ...
#متن #داستان #رمان
همه جا تاریک بود ... تا چشم کار میکرد سیاهی ...
این تاریکی عادت همیشگی خانواده [تئولون] بود .
پدر خانواده آقای تئلون قبلا در ارتش بود و بعد از بازنشستگی همیشه رفتاری خشک و خشونت آمیز داشت .
مادر خانواده هم در مدتی که آقای تئولون به خاطر کارش خونه نبود درگیر مواد مخدر شده بود و بارها تلاش کرده بود فرزندانشان را بُکشه .
قایم موشک تنها بازی بچه های خانواده تئولون شده بود چون همیشه شب ها مادرشون با یک چاقو سراغ آنها میومد و بچه ها چاره ای جز مخفی شدن نداشتن .
بعد از بازنشستگی پدر خانواده اوضاع حتی بدتر هم شد و داخل خونه همیشه جنگ و درگیری بود .
اکثر اوقات دختر کوچک خانواده پیش تنها برادرش میرفت و یه جورایی برادر بزرگترش همیشه ازش محافظت میکرد .
پسر بزرگ خانواده [مورو] نام داشت که همیشه مواظب خواهر کوچکتر و آسیب پذیرش بود اگرچه گذر زمان تغیرش داد ، مورو در کودکی پسر بچه ای بی خطر بود اما در طول زمان بزرگتر تر شد ، مورو از کودکی اندامی درشت داشت و زمانی که نوجوان شد هیکلی عضلانی و به شدت درشت داشت و از اونجایی که زیر دست پدر و مادری بدون ثبات روانی بزرگ شده بود حتی از پدرش پرخاشگر تر بود .
بدن عضلانی ، چشمان مشکی ، کلهی تاس ، خالکوبی های مختلف روی دستانش ، پوستی که در آفتاب سوخته بود و رنگ تیره ای داشت ، این مورو بود .
مورو اگرچه در جوانی پسری خطرناک و پرخاشگر بود اما اخلاقش هیچوقت با خواهر کوچکترش تغیر نکرد اون در حدی خواهرش را دوست داشت که اسمش را روی کمرش خالکوبی کرده . دقیقا بالای کمر مورو یک خالکوبی بزرگ بود اسم خواهرش که نوشته بود :
[(نامورو)]
مورو بعد از یک درگیری خیابانی و چاقو زدن به چندین نوجوان دیگر به زندان افتاد .
پدرشان هم طی یک دعوای خانگی مادرشان را به قتل رساند اما در دادگاه ثابت نشد و به کمک نفوذ پدرش که یک ارتشی سابق بود مرگ مادرشان کاملا صحنه سازی شد و پدرشان از قتل مادر خانواده قصر در رفت.
اما اگه یادتون باشه پدر خانواده هم سرنوشت خوبی نداشت و یه روزی نامورو بلاخره جلوی پدرش ایستاد و اتفاقی پدرش رو کشت .
زمان حال:
نامورو نه مادری داره نه پدری و حتی نه برداری ، خودش تنهاست ، بدون هیچ متحدی ، بدون هیچ احساسی ، با صورتی پر از زخم بدون زیبایی اش ،
نامورو کاملا تنهاست .
ادامه دارد ...
#متن #داستان #رمان
- ۳.۲k
- ۰۲ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط